شایناشاینا، تا این لحظه: 14 سال و 1 ماه و 10 روز سن داره
شمیمشمیم، تا این لحظه: 6 سال و 7 ماه و 13 روز سن داره

عشق مامان و بابا

اولین کلمه

دختر ناز من اولین کلمه ای که تکرار کرد بابا. بعدش عمه . بعدش عمو و بالاخره مامان بود. البته مامان رو توی یکسالگی گفت. فدات بشمممممممممممم با اون مامان گفتنت.
7 ارديبهشت 1390

یک حرکت جالب

 دیگه شاینا خانم برای خودش  از مبل میری بالا... دیروز دیدم که کنار مبلا واستادی. و همش داری تلاش میکنی بری بالای مبلا  البته موفق هم شدی . یک پاتو گذاشتی بالا و بعدش اون پای دیگه. چون اولین بار بود از مبل رفتی بالا خیلی برام جالب بود.............. الهی قربون شیطونیات برمممممممممم
7 ارديبهشت 1390

غذا خوردن

دختر گل من حالا دیگه سر سفره می شینه و با مامان و باباش غذا میخوره. ولی ... ماشاءا... مگه میذاره ما غذا بخوریم؟ فقط باید مواظبش باشیم که یا ظرف غذا رو چپه نکنه . یا ظرف ماست و سالاد. یا لیوان آب و ... خلاصه براتون بگم غذا خوردن با شاینا جون یک لذتی دارههههههههههههههه
4 ارديبهشت 1390

راه رفتن بدون کمک هیچکی

شاینا جون من حالا دیگه خودش تنهایی بلند میشه و راه میره و کمتر زمین میخوره. فقط یک شیطونی شده که خدا میدونه. هیچ چیزی نباید جلو دستش باشه وگرنه دمار از روزگارش در میاره. قربون خرابکاریات برم مامانیی من.
4 ارديبهشت 1390

پارک

شاینا گلم: در آخرین روز فروردین ۱۳۹۰ برای اولین بار بردیمت پارک. من و تو و بابایی. همینجوری از بیرون برمی گشتیم یکدفگی بابایی گفت بریم پارک. کالسکه تو از صندوق عقب ماشین درآوردیم تو رو گذاشتیم تو کالسکه و رفتیم توی پارک . اینقدر بامزه ذوق کرده بودی. انگاری که دفعه اولی بود که آمدی پارک؟؟ ...
3 ارديبهشت 1390